Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-05-03@13:00:52 GMT

میرحسین موسوی نسبتی با اصلاحات ندارد!

تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۴۸۸۱۴

میرحسین موسوی نسبتی با اصلاحات ندارد!

سال ۸۸ آقای مهندس موسوی ادعای تقلب کرد و هیچ نسبت ساختاری هم با اصلاحات ندارد. نامزد اصلاح‌طلبان سیدمحمد خاتمی بود. خاطرتان هست و اگر شک دارید می‌توانیم تاریخ را بازگردانیم.

به گزارش مشرق، پس از فرمایشات اخیر رهبر انقلاب درباره ایجاد رقابت سیاسی و مشارکت در انتخابات، کارشناسان درباره الزامات ایجاد رقابت سیاسی به تبادل نظر پرداخته‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
در این میان یکی از موضوعات مهم این است که آیا فضای رقابت‌های سیاسی کشور، در وضعیت عادی یا ایده‌آل قرار دارد. روزنامه وطن امروز با محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی درباره ماجرای انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، از تعادل خارج شدن رقابت‌های سیاسی پس از اتفاقات ۸۸ و وضعیت اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش‌رو گفت‌وگو کرده است.
* با توجه به فرمایشات رهبر انقلاب و تاکید ایشان بر لزوم افزایش مشارکت در انتخابات، به نظر شما برای شکل‌گیری رقابت سیاسی چه پارامترها و ابزاری وجود دارد و اساسا الزامات برگزاری یک انتخابات پرشور چیست؟ رهبری در ماجرای انتخابات اخیر اظهاراتی هوشمندانه و راهبردی را بیان کردند که حداقل بر اساس استنتاجاتی که ما کردیم، ۲ مقطع به این موضوع پرداختند؛ یکی اردیبهشت‌ امسال در مشهد و دیگری سخنان اخیرشان در یکی دو ماه اخیر. بنده با توجه به‌ شناختی که از ظرفیت‌های تبلیغی و بیانی رهبری دارم، به نظرم ایشان در مقام گفت‌وگو با جامعه، نخبگان سیاسی و مسؤولان، «رجما بالغیب» صحبت نمی‌کنند. اینکه در نشستی، یک چیزی به ذهن ایشان خطور کند، اینطور نیست. نوع گفت‌وگوها و اظهارات رهبری بر یکسری پیش‌فرض‌ها، تعاریف و مطالعات اولیه‌ متکی است. حتی وقتی ایشان با مردم سخنی دارند، دست‌نوشته دارند و به آن اشاره می‌کنند که این از خصایص منحصربه‌فرد ایشان است و این مایه حرمت‌گذاری جدی است. فکر می‌کنم در موضوع انتخابات که موضوع همیشگی ما بوده، وقتی ما در آستانه ورود به صحنه فعالیت سیاسی - انتخاباتی و مسائل پیرامونی بوده‌ایم، رهبری بنا به یک تکلیف ملی و بنا به یک مسؤولیت اداری در نظام سیاسی به عنوان عالی‌ترین مرجع تدبیر و تصمیم کشور، یک سخنانی را بیان ‌کرده‌اند که تا حدودی می‌توانسته راهگشا باشد. نکته دیگر اینکه تصور بنده این است اگر به برخی شعارها، پیام‌ها و بیانات راهبردی رهبری برسیم که وجه تجویزی داشته باشد، بر مطالعه‌ پیشین ایشان دلالت دارد. معمولا مطالعات پیشینی رهبر است که ایشان را به آن پیام می‌رساند. آن پیام هر محتوایی که داشته باشد، به ما نشان می‌دهد رهبری در آن برآورد نخستین خودشان چیزی در ذهن‌شان خطور کرده و نقش بسته که آن انتظاری که مطرح می‌کنند، محقق نشده است. از باب فهم دقیق‌تر، رهبری بیش از ۲۰ سال است هر سال در عید نوروز شعار سال را مطرح می‌کنند. رهبری معمولا از متولیان امر می‌خواهند تصویر سال را عرضه کنند و هر آنچه کارگزاران حاکمیت در ارائه آن خدمت یا انجام آن تکلیف دچار سستی و ناکارآمدی شده باشند، پایه شکل‌گیری شعار سال می‌شود. اگر ایشان یک سالی می‌گویند توسعه، مفهوم آن این است که سالی که گذشت کشور دچار فقر توسعه و ناتوان در تحقق پیشبرد امر توسعه بوده است. اگر این سنت تحلیل‌گونه رهبری را مبنا قرار دهیم، اینطور می‌فهمم که اشاره ایشان به امر مشارکت که در کسوت رقابت و ضرورت سلامت و الزام به امنیت بیان می‌کنند، بر پایه یک شناخت پیشینی است که ما در انتخابات اخیر دچار آسیب‌هایی هستیم که ایشان متذکر آن می‌شوند. ما در همه انتخابات‌ها پیام ضرورت حضور حداکثری ایشان را شنیده‌ایم که بیشتر یک وجه توصیفی و حماسی داشته، چون مشروعیت نظام منوط به حضور گسترده و حداکثری مردم است اما این دوره برای نخستین‌بار است که شعار انتخاباتی رهبری، تصویر چندبعدی و ماتریسی دارد که ابعاد دیگر قضیه را نشان می‌دهد. اگر این گمانه‌زنی را بپذیریم، انتخابات پیش ‌رو آسیب‌هایی دارد که باید حل شود. * در فرمایش دوم، تبصره‌ای در متن صحبت‌های ایشان وجود دارد که خیلی راهگشاست و آن اینکه ایشان در بحث رقابت به ضرورت حضور نحله‌های مختلف سیاسی کشور اشاره می‌کنند و این برای ما خیلی راهگشاست. این نقطه‌ای است که منویات رهبری را با ذهن آرمانی احزاب پیوند می‌زند، بویژه احزابی که امروز دستی در قدرت ندارند و از صحنه قدرت خارج هستند و مشخصا جریان اصلاحات، در این نقطه توافق تام و تمام با دیدگاه رهبری پیدا کرده‌اند و موید این نظریه هستند و از ناحیه جریان اصلاحات استقبال شد. اصلاح‌طلبان خیلی علاقه‌مند و مشتاقند با ظرفیتی در حد بضاعت واقعیت و نه در حد تمنیات بیش از واقعیت که خیلی نمی‌شود در این نقطه آرمانگرا بود، راهی پیدا کنند تا این دغدغه مرتفع شود. مشارکت حداکثری در ۲ زمینه معنا پیدا می‌کند؛ یکی اینکه وقتی شما بیانات کلی را در یک کشور به نظرسنجی می‌گذارید که نزد مردم مسبوق به سابقه است و کافی است بدون هیچ مقدمه‌ای نظام سیاسی ایران همت کند و آن موضوع را به رای ملی بگذارد. مثلا فرض کنید بعد از ۴۰ سال مبارزه رو در رو با آمریکا بخواهیم سیاست‌های حاکمیت را نقد کنیم و بگوییم مردم از این رفتارها خسته شده‌اند و می‌خواهیم از مردم مستقیما بشنویم که با آمریکایی‌ها ارتباط برقرار کنیم یا خیر. کافی است فراخوان داده شود و همه‌پرسی شود و نیازی هم به مقدمه‌چینی ندارد، چون ذهن مردم ۴۰ سال است با این موضوع درگیر است. در موضوع برجام و جنگ هم همین‌طور. موضوعاتی در امر مشارکت و انتخابات در کشور ما وجود دارد که وجه روتین پیدا کرده و مستمر است و این رفتار روتین باعث شده مساله انتخابات برای مردم عادی شود. در این سازوکار دیگر آن حساسیت‌ها، دغدغه‌ها و هیجاناتی که در آن فراخوان‌ها معمولا انتظار داریم، در انتخابات وجود ندارد و مردم می‌دانند هر ۴ سال یک بار باید بیایند و رای بدهند. اگر مردم با انتخابات حس مثبت و مطلوب و احیانا منفعت‌گرایانه و پیوند برقرار نکنند، چه بسا ممکن است پای صندوق رای حاضر نشوند. برای اینکه این عارضه را رفع کنیم، چه باید کنیم؟ نهادهای واسط یا همان احزاب برای همین موضوع تعریف شده‌اند. این احزاب باید ظرف ۴ سالی که تا انتخابات بعدی فرصت هست، با نظام شبکه‌ای که می‌توانند در سراسر کشور ایجاد کنند، امید و آرمان را همواره زنده نگه دارند و در درون این ماجرا افرادی را به عنوان کاندیدا معرفی و شعارها و برنامه‌های‌شان را طوری به جامعه تزریق ‌کنند که شوقی برانگیخته شود. متاسفانه احزاب در ایران به معنای درست شکل نگرفته‌اند. در قانون ظاهری داریم اما در فرآیند دست به دست شدن قدرت، احزاب نقش موثری ندارند. همه انتخابات ما تا امروز بر پایه مدل نخستین انتخابات جمهوری اسلامی و موضوع همه‌پرسی برای قانون اساسی شکل گرفته است که آسیب‌پذیر است. در بند دوم ارشادات رهبری، رقابت از تکالیف ذاتی احزاب سیاسی است که آنها باید سامانه رقابت را ایجاد و گرم کنند. ۲ انتخاباتی که از سر گذراندیم، یعنی انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری حداقلی بود. اگر بخواهیم اصولی به این مساله ورود کنیم، باید بر پایه یک تکلیف ملی و به عنوان امر مشترک بین ۲ نظریه حاکم در سیاست ایران که اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هستند، نظام انتخاباتی کشور را مجددا نوسازی کنیم و نسبت نهادهای واسط و نهادهای مسؤول را با این مجموعه مشخص کنیم؛ از جمله دستگاه اجرایی، دستگاه نظارتی، تکالیف متقابلی که بین احزاب و نظام سیاسی هست و در نهایت مردم. این نقطه‌ای است که باید روی آن متوقف شویم و آسیب‌شناسی و اشکالات را مرتفع کنیم. * البته درباره انتخابات مجلس در سال ۹۸ یکسری مسائل باعث شد انتخابات مشارکت پایینی داشته باشد؛ مسائلی نظیر کرونا، عملکرد دولت و مجلس وقت و مساله هواپیمای اوکراینی. همه این مسائل اعتماد مردم را مخدوش کرد. برگردیم به موضوع؛ بعد از سال ۸۸ که تعادل سیاسی به هم ریخت، جریان اصلاحات به صورت مشخص چه اقداماتی انجام داد که تا حدودی حسن‌نیت خود را نسبت به پذیرش ساختارها و همچنین نوسازی نظام انتخاباتی نشان داده و اعتماد عمومی را جلب کند؟ پاسخ صریح این است که هیچ کار! این هیچ کار گزاره‌ای نیست که بتوان یقه اصلاح‌طلبان را گرفت که چرا اقدامی نکردند. استدلال هم می‌کنیم که عدم اقدام و فعالیت در این راستا ناشی از چه شرایطی است. ما مجموعه درهم‌تنیده‌ای داریم که با هم رفت و آمد دارند و یک‌طرفه نیست. نظام سیاسی متکی بر رای مردم است. مردم جذابیت‌های انتخاباتی را از کانال فعالیت‌های حزبی استنباط و عمل می‌کنند. احزاب یکسری تکالیف در برابر نظام دارند و نظام سیاسی یک تکالیفی در برابر احزاب دارد. احزاب باید از یکسری اختیارات برخوردار باشند. رفتار دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی باید با احزاب مشخص شود و بسیاری از این گزاره‌ها تعریفی به ما می‌دهند که اگر یک‌طرفه به قاضی برویم، چیزی حاصل نخواهد شد. حادثه ۸۸ حادثه‌ای بود که یک گسست اعتبارشکنی را در جامعه سیاسی و بدنه نخبگانی و طبقه متوسط به رخ کشید. اگر چه ما از آن عبور کردیم و تبعات آن را نظام ایران و جامعه تحمل کرد اما هیچ پاسخ کافی، شافی و وافی به آن داده نشد و از آن عبور شد. چرایی رخ دادن ۸۸ را هیچ وقت توضیح ندادیم و گفت‌وگو نکردیم. موضوع حصر بعد از ۱۴ سال همچنان در ذهن و ضمیر و خاطره سیاسی ما وجود دارد. اما واقعیت این است که اگر سال ۸۸ را مبنای یک بازنگری قرار دهیم، فرصت بسیار خوبی بود از باب یک آشتی ملی بین جریان نخبه‌گرای کشور و نهادهایی که تازه به قدرت رسیده‌اند. از سال ۸۸ به بعد بدنه‌ای از نیروهای غیرسیاسی در کسب موقعیت‌های مدیریتی کشور، چکمه‌های‌شان را محکم بستند. آیا شما می‌توانید تحلیل کنید این چگونه می‌شود در یک اقدام هماهنگ و از پیش تعریف شده، یک‌باره مجلس ٣٠٠ نفره تعداد معتنابهی سردار نظامی داشته باشد؟ چرا یک ارتشی در مجلس حضور ندارد؟ نهادهای نظامی بخش بزرگی از فعالیت‌های اقتصادی را با گردنی ستبر در اختیار می‌گیرند و با قدرت قاهره به سمت کسب آن می‌روند؛ یا نقش‌آفرینی نیروهای اینچنینی در حوزه سیاست خارجی، اگر چه همکاری و هماهنگی را نفی نمی‌کنیم. چه اتفاقاتی رخ داده است که در این میدان نوسازی نظام انتخاباتی این وجه ماجرا که به آن اشاره می‌کنیم، حضور ندارد که از آن انتظاری داشته باشیم. عرضم این است که ۴ دهه است ثبات سیاسی از سر ما گذشته است؛ البته کرونا و عملکرد بد یا خوب دولت و... تاثیراتی بر مشارکت داشته است. ضمن اینکه می‌توانم مناقشه کنم. ما جنگ را داشتیم اما تاثیری بر انتخابات نداشته است و مهاجران در شهرهای دیگر بودند و رای دادند. اینها می‌تواند موثر باشد اما می‌تواند دلایل دیگری هم در کاهش مشارکت دخیل باشد. انسان بنا به اراده و هوش و فراستی که دارد، خداوند این امکان را به او داده است که قدرت پیش‌بینی داشته باشد و بتواند پیش از آنکه در حادثه‌ای واقع شود، مقدمات بازدارنده‌ای فراهم کند. به هر دلیلی که کاهش مشارکت شکل گرفته باشد، مصلحت نظام سیاسی ایران نیست که دچار کاهش مشارکت شویم و در مقام تعلیل بگویم چنین مواردی بوده و از ما بگذرید. ما باید بتوانیم روند دست به دست شدن قدرت را با پایه‌های استواری سر و سامان دهیم که اساسا عارضه‌ای گرفتار آن نشود. ریل‌گذاری‌ها باید طوری باشد که دچار چالش نشود.
* البته نظام یک فرصتی سال ۹۲ به بعد به اصلاح‌طلبان داد و اگر حادثه ۸۸ نظام سیاسی کشور را از تعادل خارج کرد، باید انگشت اتهام به سمت اصلاحات گرفته شود. اگر نگاه سیاسی در کشور تنزل پیدا کرد و نگاه امنیتی نسبت به فعالیت‌های سیاسی به وجود آمد، قطعا ورود و نقطه عطف آن همان ادعای تقلب در انتخابات ۸۸ بود. شروع‌کننده این عارضه یک جریانی بود که با این رفتار تعهد خودش را نسبت به رقابت سیاسی زیر سوال برد و هیچ اقدامی هم برای جبران و بازسازی آن نکرد. اصلاح‌طلبان از ۸۸ اعلام برائت نکردند؛ نظر شما در این باره چیست؟ فرمایش شما به یک معنا مخدوش است، یعنی مقدمه و ذوالمقدمه‌تان همه‌اش مخدوش است. حاکمیت سال ۸۸ نسبت ناروایی را به اصلاح‌طلبان داد. چه وقت جریان اصلاحات ‌برانداز بود؟ باید اثبات کنند چه کسانی برانداز بودند. حداقل ماجرا اینکه جریان اصلاحات برانداز نبود.
* الان ما درباره ادعای تقلب در انتخابات صحبت می‌کنیم، اصلا راجع به براندازی صحبتی نداریم. اجازه دهید، روشن می‌کنم. سال ۸۸ آقای مهندس موسوی ادعای تقلب کرد و هیچ نسبت ساختاری هم با اصلاحات ندارد. نامزد اصلاح‌طلبان سیدمحمد خاتمی بود. خاطرتان هست و اگر شک دارید می‌توانیم تاریخ را بازگردانیم.
* نه! ما مطمئن هستیم. شما از حضور آقای موسوی خیلی ناراحت بودید. مهندس موسوی زمانی نخست‌وزیر این کشور و ۲۰ سال در یک زاویه‌ای با زندگی هنری نماینده رهبری در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. با وجود اینکه رهبری در دهه اول انقلاب با میرحسین در مقام ریاست‌جمهوری اختلاف سلیقه‌های اساسی داشتند، در یک بازه زمانی ۲۰ ساله به یکدیگر نزدیک شدند. در نگاه اقتصادی، رهبری که در آن زمان رئیس‌جمهور بودند، به دیدگاه مهندس موسوی نزدیک شدند و در دیدگاه‌های فرهنگی، مهندس موسوی به رهبری نزدیک شد. در واقع در یک فاصله تاریخی ۲۰ ساله به نقطه توافقی رسیدند که تشویق‌های عمومی رهبری باعث شد میرحسین در انتخابات شرکت کند و میرحسین دعوت به حضور شد.
* مجموعه‌های حاکمیت در حوزه اقتصاد به سمت دولت‌زدایی می‌رود و این مساله برعکس ادعای شماست. چطور؟
* شما گفتید دیدگاه رهبری در حوزه اقتصاد به آقای موسوی نزدیک شد؛ در ۲۰ سال مابین ۶۸ تا ۸۸ اکثر سیاست‌های کلان اقتصادی از جمله سیاست‌های ابلاغی اصل ۴۴ دقیقا نقطه مقابل نظریه آقای موسوی بود.
حاکمیت یک نهادهای غیردولتی تشکیل داده که بسی بزرگ‌تر از دولت هستند که همه‌شان در کنترل نهادهای غیردولتی و غیرخصوصی است. تمرکز قدرت اقتصادی، مفهوم حاکمیت را به ذهن‌ها انتقال می‌دهد، نه این دولت که با انتخابات بر سر کار می‌آید. همان‌طور که گفتم مهندس موسوی در دیدگاه‌های فرهنگی به سمت رهبری رفت. رهبری عنایت داشتند که در موضوعات مطرح شده در شورای انقلاب فرهنگی، بدانند نظر مهندس موسوی چیست. مهندس موسوی بنا به یک اراده شخصی یا بنا بر یک اراده‌ای که پشتوانه آن موافقت رهبری است وارد عرصه انتخابات شد. این نشان‌دهنده این است که مهندس موسوی شخصا آمده و وارد صحنه شده است. با توجه به اینکه عنصر اصلی ما از صحنه خارج شده، اصلاح‌طلبان در یک فراخوان کلی گفتند از آقای موسوی در برابر آقای احمدی‌نژاد حمایت می‌کنیم. یادمان نرود اساسا تشکیلات ستادی جناب مهندس موسوی از حضور اصلاح‌طلبان پرهیز داشت. چنین کسی به هر دلیلی درست یا غلط، نسبت به سرنوشت انتخابات ایراد دارد و می‌گوید تقلب شده است و نهادهای مسؤول باید به او پاسخ قانع‌کننده بدهند. بنده در رابطه با ۸۸ نوع رویکرد رهبری را ستایش می‌کنم. ایشان در این ماجرا گام درستی برداشتند و به سمت ضرورت ارائه بیان اقناع‌کننده توصیه می‌کردند اما نهادهای بعد از رهبری این کار را نکردند و نتوانستند مهندس موسوی را قانع کنند.
* به ادعای تقلب پاسخ داده شد. البته آقای موسوی قبل انتخابات گفت راهبرد ما خیابان است. اگر به ناهنجاری انتخاباتی پژوهشی نگاه کنیم، همه کسانی که خود را در معرض انتخابات قرار می‌دهند، در هیجانات انتخاباتی و تبلیغاتی حرف‌های زیادی می‌زنند اما واقعیت این است که برخورد به ‌خاطر یک دلخوری تاریخی بود و می‌خواستند طرفداران آقای خاتمی را ادب کنند که مهم هم نیست. اینکه در عرصه فعالیت‌ها، هیجاناتی رخ می‌دهد و دشمن ممکن است سوءاستفاده کند، همیشه همین‌طور بوده است. در ماجرای اتفاقات اخیر هم همین‌طور شد. در ماجرای حوادث اخیر یک دخترخانمی مظلومانه کشته شد و دشمن سوار موج شد.
* شما با آقای موسوی مرزبندی نکردید و مواضع او را نفی نکردید. چرا موضع خودتان را اعلام نکردید؟ آقای موسوی از حق شخصی خودش دفاع کرد.

*اصلاح‌طلبان هم بهتر بود از حق شخصی‌شان استفاده می‌کردند و یک مرزبندی قائل می‌شدند. موسوی که کاندیدای شما نبود. شما مواضع و تقلب موسوی را تایید می‌کردید.
آیا باید می‌گفتیم آقای موسوی شما در مطالبه قانونی خود اشتباه می‌کنی؟ نه! اصلا قرار نبود آقای موسوی را مورد خطاب قرار دهید. شما باید موضع خودتان را اعلام می‌کردید. مجمع روحانیون ادعای تقلب را تایید می‌کرد. اصل ماجرا از همانجا شروع شد.
آیا مجمع روحانیون برای تقلب بیانیه داد؟
*خیر! برای تجمع خیابانی. اینها همه‌اش در تبع تقلب بود.
اینها پذیرفته شده نیست؛ یک زمانی اگر بگویید آقای ‌رفسنجانی و آقای خاتمی گفتند تقلب شده است، اینها حرف درستی است. یا اینکه بگوییم سران اصلاحات گفتند تقلب شده، درست است. ما در زندان گفتیم تقلب نشده است. شما بیان صریح ما را هم دریافت کردید ولی رها نکردید. بر اساس تحلیل و اطلاعات عرض کنم که جریان ۸۸ یک گام به سمت جلو از ناحیه حوزه نهادهای اطلاعاتی - امنیتی بود، بدون اینکه اقدامات خود را با حوزه سیاسی هماهنگ و همراه کنند. این کار را نکردند و در نهایت اقدامی شد و جماعتی بازداشت شدند و کشور دچار آسیب شد و تا امروز پس از ۱۴ سال هنوز عقده‌ها باقی مانده است. شما نمی‌توانید بگویید چرا از ۸۸ به بعد کاری نکردید. شما می‌گویید سال ۹۲ حاکمیت برای اصلاح‌طلبان فرصت فراهم کرد، شما فرصت فراهم نکردید.
*نه! فرصت که در انتخابات ایجاد شد. علاوه بر این مسؤولان ستاد موسوی همه وزیر شدند. شما آمدید آقای هاشمی ‌رفسنجانی را بدون هیچ دلیلی ردصلاحیت کردید؛ معلوم است که مردم واکنش نشان می‌دهند. هر بنی بشر دیگری را اگر آقای هاشمی معرفی می‌کرد، رای می‌آورد، چون مردم رفتارهای حکومت را نمی‌پذیرفتند. منظور از رفتارهای حکومت، عملکرد شورای نگهبان، ردصلاحیت‌ها و سکوت در برابر ردصلاحیت است. مگر هاشمی آدم کمی بود؟ * شما این مطالب را در حالی مطرح می‌کنید که بر اساس یک دیدگاهی جریان اصلاحات مرجعیت خود را نزد طبقه متوسط از دست داده است. آیا می‌توانید طبقه متوسط را مدیریت کنید؟ جریان اصلاحات حتما می‌تواند قشر متوسط را پای صندوق‌ها بیاورد، البته با شرط و شروط و مقدماتی. واقعیت این است که بین انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمان تفاوت‌های ماهوی وجود دارد. در بحث انتخابات مجلس، نقش مطالبات بومی و محلی خیلی موثر است، به خصوص اینکه دوسوم نماینده‌های مجلس از حوزه‌های تک‌نماینده هستند. آن چیزی که نماد تمام‌عیار مشروعیت‌بخشی به نظام و مشروعیت‌بخشی نفوذپذیر احزاب میان مردم و سرمایه اجتماعی است، بحث ریاست‌جمهوری است. بنده منتقد شعار «اصلاح‌طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» هستم و برای آن دلیل هم دارم. اینکه حداقل یک بخشی از این شعار در سال ۱۴۰۰ با رای ١٨ میلیونی آقای رئیسی شکسته شد. بخش اصلاح‌طلبی این شعار هم این است که در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده، میدان فراخ برای نماینده و نامزد متعلق به نظریه سیاسی اصلاح‌طلب فراهم شود و آن رقابت نشان‌دهنده آن خواهد بود که آن شعار غلط است. ما مدعی هستیم رقابت تنگاتنگی با اصولگرایان داریم و با یک لایه قوی‌تر، ۱۵ - ۱۰ درصد ظرفیت نفوذ اجتماعی اصلاح‌طلبان بیشتر از اصولگرایان است که جامعه کم و بیش آن را نشان داده است. با توجه به اینکه در امر مدیریت ارشد کشور مدت زمان بیشتری متعلق به اصلاحات بوده، بیشتر می‌شود مورد نقد شما باشیم. به همین جهت این سرمایه اجتماعی برای اصلاح‌طلبان وجود دارد. برای بروز این سرمایه اجتماعی و اعتمادی که جامعه می‌تواند به اصلاح‌طلبان داشته باشد، باید مانع مقدمات آن نشد و مانع ایجاد نکرد و امکانی را فراهم کرد که نظریه سیاسی رقیب در برابر اصولگرا هم بتواند ارزش خودش را داشته باشد. اساسا نظام غیرانتخابی ایران یکپارچه پشت سر نظریه اصولگرایی است و این جزو تبعیض‌هایی است که به نفع شما شکل گرفته. لذا طبیعتا کار اصلاح‌طلبان سخت‌تر خواهد بود.
* اگر اصلاح‌طلبان کاندیدای حداکثری داشتند، برنده انتخابات ۱۴۰۰ می‌شدند؟ بله! ما حتما اگر ظریف را به عنوان کاندیدا داشتیم، پیروز می‌شدیم.
* شما از مدل خودتان بگویید. آقای جهانگیری که چهره برجسته و نزدیک به حزب شماست، پارسال در یک مصاحبه‌ای اعلام کرد اگر در انتخابات ۱۴۰۰ تایید صلاحیت می‌شد، صحنه انتخابات را به آقای رئیسی می‌باخت. کس دیگری هم ممکن است ببازد.
* کاندیدای حداکثری شما چه کسی می‌توانست باشد؟ آقای ظریف! رقبای سیاسی وقتی به میدان رقابت می‌روند به تناسب زمان و شرایط گزینه خودشان را عرضه می‌کنند. اشخاص موثر هستند، اثربخشی خود فرد در هیجان رقابت موثر است. بنده طرفدار رقابت لاریجانی - ظریف بودم. بنده در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ خواهشم از آقای لاریجانی این بود که بیایید و رقابتی از جنس رقابت‌های صدر نظام سیاسی راه‌اندازی کنید و رقابتی شبیه رقابت ۷۶ را تدارک ببینید. سال ۷۶ رقابت بین ۲ شخصیت برجسته سیاسی چپ و راست بود و هر دو واجد صلاحیت کافی برای اداره کشور بودند. حتی آقای ناطق بالفعل از آقای خاتمی برجسته‌تر بود. آقای خاتمی هم بالقوه از خودش صلاحیت‌هایی را عرضه کرد که خیلی برجسته شد طوری که آقای رفسنجانی هم قبول داشت آقای خاتمی آدم برجسته‌ای شده است. آیا در آن انتخابات ما ضرر کردیم؟ انتخابات آن دوره، بین خوب و خوب‌تر بود. حتما اگر انتخابات ۱۴۰۰ برپایه ظریف - لاریجانی شکل می‌گرفت، انتخابات بین خوب و خوب‌تر بود.
* ظریف - لاریجانی یا ظریف-رئیسی؟ ظریف-لاریجانی. من قائل به این هستم که باید آقای لاریجانی را در موقعیت اصولگرایی به رسمیت بشناسیم.
* آیا بدنه ۲۰ میلیونی رئیسی پشت آقای لاریجانی می‌آمد؟ ریزش داشت اما قطعاً بیشتر می‌آمدند. داستان این است که یک شخصی متعلق به حوزه قضایی بود با یک کارنامه‌ای که نتوانست ارائه کند. عمدتاً ماموریت رئیسی در فرآیند قضا بوده است؛ از معاون اولی و ریاست سازمان بازرسی کل کشور گرفته تا معاون دادستان تهران. در واقع نمی‌توانستید از آقای رئیسی چهره‌ای برجسته برای مردم عرضه کنید ولی آقای لاریجانی از خودش عرضه‌ای داشت. عملکرد مدیریتی آقای لاریجانی قابل احترام است. عرش و زمین، ملک و جن و پری را برای رئیسی بسیج کردند. اگر همین ظرفیت پشت سر آقای لاریجانی قرار می‌گرفت، قطعاً و مسلماً این رای سنتی ۱۸ میلیونی را داشت و هم بخشی نیز آرای خودش را. از این جهت برای من کاملاً روشن است. کشوری که دوره ثبات ۴ دهه‌ای استقرار آن گذشته و جهان نسبت به ایران به باور رسیده است؛ یک زمانی هیچ کشوری جز شوروی و لیبی ایران را به رسمیت نمی‌شناخت. ما در زمانی به سر می‌بریم که جز اسرائیل و آمریکا سایر کشورها با ما حس همدلی دارند و این یک ارتقای منزلت سیاسی و ملی است. برای چنین کشوری باید رقابت‌های سیاسی فاخر شکل بگیرد و رفتارهای کودکانه رقم نخورد. طبیعی است در لایه‌های پنهان اصلاح‌طلبی اختلاف سلیقه وجود دارد اما وقتی می‌خواهیم برونداد دیدگاه‌مان را عرضه کنیم، نظریه مشترک می‌دهیم. از این حیث باید سطح انتخابات به خصوص انتخابات ریاست‌جمهوری را ارتقا دهیم. یک رای متمرکز نیرومند با ظرفیت همراهی ملی بالای ۷۰ درصد، آثار تبعی خوبی در سیاست خارجی هم خواهد داشت.
* مشارکت بالا یک سابقه تلخ هم دارد. سال ۸۸ نگذاشتند از آن ظرفیت اجتماعی استفاده کنیم. این مساله از بی‌تدبیری مدیران داخلی بود. می‌توانستیم آن را حل کنیم؛ کاری نداشت. بنده همان روز انتخابات ۸۸ در پاسخ به سوال یک خبرنگار مبنی بر اینکه «پیروز انتخابات ۸۸ کیست؟» بعد از انداختن رای در صندوق گفتم: مردم. وقتی اصرار کرد، گفتم خوش‌بینانه به مرحله دوم می‌کشد و اگر عادی قضاوت کنیم، پیروز آقای احمدی‌نژاد است. دیگران هم همین‌طور بودند، حتی آقای تاجزاده که تندروتر بود، همین بود. اینکه بخواهیم به زور رفتار شخصی کسی را که احساس غبن کرده و می‌گوید رای من خورده شده، به همه تسری بدهیم، نمی‌شود. تعرضی که از طرف نیروهای امنیتی در حق نیروهای انتخاباتی شد، عمدتاً متوجه نیروهای طرفدار آقای خاتمی بود.
* نیروهای امنیتی آقای ربیعی بود که شخص اول اتاق فکر آقای موسوی بود. بنده گفتم نیروهای امنیتی متعرض شدند؛ مگر گفتم آقای ربیعی را گرفتند؟ * با توجه به حرف‌های شما اینطور برداشت شد که شاید آقای ربیعی خودشان هم در مظان اتهام باشد. حالا اگر بناست کسی را متهم کنیم، حرفی نیست. آقای ربیعی فراتر از این ماجراهاست. اگر بتوانیم سطح رقابت‌های سیاسی را ارتقا دهیم، ما را به سمت یک بازخوانی و نوسازی سیاسی در امر انتخابات می‌برد که این بار مشترکی بر دوش ۲ جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب است. سارقان سیاست در امر سیاست‌ورزی در بزنگاه‌های انتخاباتی برای چه میدان پیدا می‌کنند؟ ما باید فعالیت‌های حزبی را جدی بگیریم. در بازسازی و نوسازی امر انتخابات باید احزاب به متن بیایند. رقابت‌ها باید حزبی شود و این احزاب هم صفر و صدی نیستند که به روش رای الکترال آمریکا باشد که اگر شما چند رای بیشتر داشته باشید، کل رای برای شما باشد. این نظریه مطرح است که آیا می‌توان اقلیت را در پارلمان مداخله دهیم؟ ظاهراً شاید بشود. این رویکردی است که باید روی آن گفت‌وگو کرد و رسانه‌ها هم موثر هستند.
* با توجه به اینکه طیف‌های مختلف جریان اصلاحات برای ورود به عرصه انتخابات به تصمیم واحد نرسیده‌اند، اردوگاه اصلاح‌طلبان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا احزاب مختلف سیاسی اصلاح‌طلبان به فهرست واحد می‌رسند؟ مقدمات حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات فراهم نشده است. با توجه به امر تعجیل در تصویب آن ماده واحده، این فرصت از اصلاح‌طلبان گرفته شد که ثبت‌نام کنند. واقعیت این است که ما تلاش می‌کنیم توصیه رهبری درباره مشارکت محقق شود و اگر رقابت ولو اندک حتی در برخی حوزه‌ها هم شکل بگیرد، خیلی خوب است. ما چند هفته قبل برآورد کردیم در ۱۳۰ حوزه انتخابیه افرادی وجود دارند که یا در لایه‌های دوم و سوم جریان اصلاحات تعریف می‌شوند یا نزدیک به این تفکر هستند. این ظرفیت ارزشمندی است. اگر همه این ظرفیت ۱۶۰ -۱۵۰ نفر در ۱۳۰ حوزه انتخابیه از تصفیه شورای نگهبان سالم دربیایند و صلاحیت‌شان تایید شود، این یک ظرفیت خیلی مهم است و می‌شود روی آن مطالعه کرد. البته ظاهراً در تهران کسی تایید نشده و چند نفری بودند که ردصلاحیت شدند. این یک گام موثر در تحقق نظریه رهبر انقلاب است.
* برآوردی از تاییدصلاحیت‌های کارگزاران دارید؟ ثبت‌نام حدود ۱۶۰ نفر بوده اما نمی‌دانیم چند نفر تایید صلاحیت شدند.
* طبق نتایجی که اعلام شده، برآوردی ندارید؟ به نظر می‌رسد بالای ۷۰ درصد کاندیداها ردصلاحیت شده‌اند. پیش‌بینی من این است که در برخی حوزه‌های تک‌نماینده ظرفیت رقابت معنادار سیاسی با ظرفیت احزاب که پشتیبانی کنند وجود دارد. اما این تسکین و پانسمان زودگذر است. اگر بخواهیم بلندمدت فکر کنیم، باید بتوانیم امر انتخابات را ساماندهی کنیم و از همه مهم‌تر فلسفه و نوع نگاه شورای نگهبان را اصلاح کنیم.
* آیا با آقای روحانی و لاریجانی تصمیم‌گیری کرده‌اید که فهرست واحد بدهید؟ خیر! مذاکره‌ای نبوده، سخن این است که نامزدهای احتمالی الزاما نیروهای مستقیم نیستند و لایه دوم و سوم هستند.
* همان تعدادی که هستند... ممکن است بخشی از اینها در نحله فکری آقای روحانی بگنجند.
* آقای لاریجانی چطور؟ بر اساس اظهار آقای حقیقت‌پور - از نزدیکان آقای لاریجانی - ایشان فعال نیست و لیستی هم ندارد.
* آیا فضای انتخاباتی در جمهوری اسلامی برای حضور اصلاح‌طلبان بسته است؟ نه! باز است. نه اصلاحات و نه خاتمی هیچ‌وقت فتنه‌گر نبوده‌اند. آقای خاتمی یک سرمایه ملی است. ممکن است حکومت و شخص رهبری از خاتمی هم دلخور باشند. این مساله را رد نمی‌کنم. انتظار آقای خامنه‌ای این بوده است که آقای خاتمی در ۸۸ یک حرکت جهشی خیلی تند داشته باشد که آقای خاتمی به تشخیص خودش این کار را نکرد و هر کسی هم باید به تشخیص خودش عمل کند. بزرگان در این کشور به تصمیم خودشان عمل می‌کنند و ما نمی‌توانیم الزام‌شان کنیم. نمی‌خواهم خیرخواهی و صلاحدیدی که رهبری داشتند را نقض کنم اما واقعیت این است که حق آقای خاتمی در واقعه ۸۸ توسط نهادهای حاکمیتی تضعیف شد. آقای خاتمی یک سرمایه است و یک آدمی بود که موثر بود و در دنیا روی او حساب می‌شد. باید از آدم‌های مهم صیانت کنیم. ما آدم‌هایی مثل موسوی، کروبی، خاتمی، روحانی، کرباسچی و حتی احمدی‌نژاد داریم و این معنا ندارد که همین که دوره‌شان به سر می‌آید، به انسان‌هایی تبدیل شوند که نظام از آنها فرار کند و بگوید اینها آدم‌های بد و خطرناک هستند. تشکر از وقتی که برای حضـور در روزنــامـه «وطن امروز» گذاشتیـد و با هم گفت‌وگو کردیـم.

منبع: مشرق

کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت کرباسچی مجمع روحانیون اردوگاه اصلاح طلبان سید محمد خاتمی برجام لاریجانی خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت انتخابات ریاست جمهوری رقابت های سیاسی انتخابات ۱۴۰۰ جریان اصلاحات آقای لاریجانی رقابت سیاسی اصلاح طلبان مهندس موسوی ادعای تقلب آقای موسوی نظام سیاسی آقای خاتمی آقای ربیعی فعالیت ها نزدیک شد همین طور رقابت ها گفت وگو بر اساس ۲۰ سال سال ۸۸

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۴۸۸۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهدی نصیری; زیر تیغ اصلاح‌طلبان و اصولگرایان/ توهم یا شوخی یا پروژه هدفمند؟! +جدول

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، واکنش ها به جنجال اخیر «مهدی نصیری» سوپر حزب اللهی دیروز و سوپر منتقد این چند ماه اخیر، ادامه دارد. او که در دهه ۶۰ و سال های حضورش در کیهان، در قامت یک چهره تند و افراطی جناح راست فعالیت می کرد، این روزها از منتهی الیه حکومت به منتهی الیه اپوزیسیون شیفت کرده است.

بنا بر آنچه عباس سلیمی نمین فعال سیاسی اصولگرا که سابقه همکاری با او را داشته است، روایت می‌کند او آن سال های ابتدایی بعد از انقلاب مواضع افراطی داشته و مواضع این روزهایش تلاش او برای پاک کردن آن مواضع از ذهن مردم است.

مصاحبه نصیری با بی بی سی فارسی و نسخه پیچی او برای اصلاح طلبان را باید در راستای همین مشی او تفسیر کرد. وی در این گفتگو خواستار آن شده که اپوزیسیون، شکاف بین مصطفی تاج‌زاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوری‌خواهی می‌توانند متحد شوند. نصیری از میرحسین موسوی، مصطفی تاج‌زاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاح‌طلبی نام برده که می‌توانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنت‌طلبان چاره‌اندیشی کنند.

ایده او در گفتگو با بی بی سی که یک هفته بعد از خروجش از ایران و حضور در کانادا، بیان شده است به سرعت واکنش اصلاح طلبان را به دنبال داشت.

سید محمد علی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز، در یادداشتی در شبکه اجتماعی ایکس، با تاکید بر اینکه مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود، نوشت: «گفته اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می داند نه شاهزاده می تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه مند به همکاری با شاهزاده است.»

همچنین غلامحسین کرباسچی، مدیرمسئول روزنامه هم‌میهن، در واکنش به این مصاحبه، با اشاره به اینکه وی اصلا مهدی نصیری را فرد متعادلی نمی‌داند، گفته؛«نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرف‌هایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاح‌طلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، می‌فهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»

محمد مهاجری نیز در نقد حرف های نصیری در یادداشتی نوشته است؛«چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد. با برخوردهایی که با برخی چهره های سیاسی منتقد و حتی مخالف در داخل ایران شده بشدت مخالفم ، اما اینها چه دخلی دارند به آن شاهزاده بدنام بدکار؟»

سکوت اصولگرایانه؟

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، اما موضعی متفاوت گرفت و سکوت اصولگرایان در این ماجرا را به چالش کشید. او در گفتگو با خبرآنلاین تاکید کرد؛«واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضع‌گیری صریحی می‌کردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کرده‌اند. ولی چون نمی‌خواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان می‌کنند موضع‌گیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاح‌طلبان انداخته‌اند.»

این نقد عبدی با واکنش روزنامه اصولگرای جوان روبرو شد. این رسانه به نوعی مسئولیت این اظهارات نصیری را متوجه اصلاح طلبان کرده و با حمله به چپ گرایان نوشته است؛« مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد. اصلاح طلبان چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شده‌اند، اما حالا که یک‌باره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابی‌گری محض زده است، دیگر کسی از اصلاح‌طلبان نمی‌پذیرد که نصیری را از خود ندانند.»

در جدول زیر مروری بر اظهارات انتقادی اشخاص و رسانه های مطرح اصلاح طلب و اصولگرا، به مصاحبه مهدی نصیری با بی بی سی، داشته‌ایم؛

ردیف

نام/ گرایش سیاسی

اظهارات

۱

محمد علی ابطحی/ فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است.

* نه بولتن نویسی واظهار نظرهای تند حزب اللهی اش در گذشته توانست ریشه اصلاح طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونی اش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند.

۲

عباس عبدی/ فعال سیاسی اصلاح طلب

* مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیش‌گفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزاره‌های اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامه‌ای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.

*دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایده‌ها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرف‌ها را دیگرانی هم در خارج زده‌اند ولی بسرعت به حاشیه رفته‌اند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف می‌زد، قدری از این فضا بهره‌مند می‌شوند. به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است. ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی اراده‌های افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاح‌طلبی نیست.

۳

محمد مهاجری/ فعال رسانه‌ای اصولگرا

* چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد.

*برگردید آقای نصیری! منظورم برگشتن به تهران و قم نیست. این حق شماست که هرجای عالم می خواهید زندگی کنید. عده‌ای خوشحال می‌شوند که شما در مغرب زمین بمانید و به قول آنها تمام شوید. گروهی می‌گویند شما پلهای پشت سرتان را خراب کرده اید و برنمی‌گردید. من، اما پیش بینی ام این نیست.‌

۴

غلامحسین کرباسچی/ فعال سیاسی اصلاح طلب

* آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرف‌هایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاح‌طلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، می‌فهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.

*نصیری آن زمانی هم که در کیهان و پیش آقای شریعتمداری بود و جاهای عمومی کشور در دست آنان قرار داشت، فضاحتی علیه شخصیت‌های ملی، مذهبی و فرهنگی به وجود آورد و آن همه توهین، ناسزا و تهمت علیه آن افراد زد که آن زمان هم معلوم بود که ایشان تعادل ندارد. در حال حاضر هم به دنبال همان مسیر است فقط ورق را برگردانده است. می‌داند که کسی به او وقعی نمی‌گذارد و جایگاهی ندارد، می‌خواهد این سمت افراط را بگیرد تا دیگران به حرف او گوش بدهند.

*به نظر من آقای نصیری نه جایگاهی در محافل اصلاح‌طلب‌ها دارد، با توجه به سوابق ایشان، براندازها می‌فهمند که فقط به درد همین تبلیغات در رسانه‌هایی مانند ‌بی‌بی‌سی می‌خورد که مثلا حرف تازه‌ای زده شود. در هر صورت ایشان جایگاهی ندارد.

۵

علی باقری/فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* از "شاهزاده" تا "تاجزاده"، فاصله‌ای به وسعت و عظمت مردمی‌ترین انقلاب تاریخ معاصر وجود دارد. ولو آنکه تحقق اهداف بلند انسانی و آرمانی آن انقلاب، دستخوش دست‌اندازی "نااهلان" و "نامحرمان" قرار گرفته باشد.

۶

محمود صادقی/ نماینده مجلس دهم

* اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاح‌طلب دموکراسی‌خواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فرد محور هیچ‌ وجه اشتراکی وجود ندارد. آقای نصیری ترسم نرسی به کعبه‌ ای اعرابی! کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است.

۷

جواد امام/فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاه‌هایی است که قبلا توسط مهدی نصیری‌ها پایه‌گذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.

۸

شهاب‌الدین طباطبایی/فعال سیاسی اصلاح طلب

* اظهارات مهدی نصیری تکرار یک شوخی بی‌مزه و توهمی است که ۱۴۰۱ هم براندازان خارج نشین برایشان ایجاد شده بود. نه مردم و نه نخبگان سیاسی هیچکدام نگاهشان به بیرون از کشور نیست.

۹

حمیدرضا جلایی‌پور/فعال سیاسی اصلاح طلب

* این طرح نه جدید و نه جدی است و قبلا توسط آقای رضا علیجانی و یکی از سخنرانان همایش نجات ایران مطرح شده بود. اما دربارهٔ طرح مجدد این ایده توسط آقای نصیری، به طور خاص نقد اصلی دارم.

*آقای نصیری چه زمانی که در کیهان بنیادگرایانه و اقتدارگرایانه علیه مصلحان می‌نوشتند و بعد با گرایشی شبه‌تفکیکی هر گونه مدرن‌شدن و همهٔ دستاوردهای علمی و عرفانی بشر را تخطئه می‌کردند و چه امروز که طرفدار نوعی انقلاب آرام شده‌اند و پیشنهاد چنین ائتلافی را می‌دهند در دیدن واقعیت و پیچیدگی‌اش ضعف شدیدی داشتند و با رویکردی هیجانی که بلوغ شناختی ندارد، به خاطر شیفتگی به ایده‌ها و تغییرات رادیکال در نظر از روی واقعیت می‌پریدند.

*به نظر من رضا پهلوی با شکست شدید «همبستگی»اش و حمایت بی‌شرمانه از نتانیاهو نمی‌تواند، حتی در آینده، مورد حمایت اکثریت ایرانیان قرار بگیرد و در این چندماه اسرائیل‌شیفتگی‌اش و به ویژه بعد از عملیات وعدهٔ صادق و روشن شدن امتناع آمریکا و ناتوانی اسرائیل در حملهٔ نظامی به ایران ضربهٔ کاری‌ای خورده است. عجیب است که بعد از این افول شدید آقای نصیری به فکر احیای او و ائتلاف با او افتاده است.

10

عباس سلیمی‌نمین/ فعال سیاسی اصولگرا

* آقای نصیری مجبور است که این‌ کار را برای فراموش شدن مواضع تند و افراطی خود در گذشته انجام دهد. روز به روز مواضع افراطی‌تری اتخاذ خواهد کرد تا اینگونه پذیرفته شود. هیچ‌کس نمی‌تواند به او اعتماد کند و در این وادی بیشتر سقوط خواهد کرد. بنابراین، فاجعه‌ای رخ خواهد داد که در رابطه با منافقین و سایر نیروهای افراطی رخ داد.

* قبلا مواضع افراطی داشتند الآن تفریطی. ایشان بر این باور بود که زن برای لذت‌بخشی به مرد آفریده شده است. هرچی به ایشان گفته می‌شد که این دیدگاه با نظر اسلام نمی‌خواند و نظرات امام خمینی(ره) و رهبری این‌گونه نیست، حرف خودش را می‌زد. در بحث تکنولوژی هم یک دیدگاه بسیار عقب‌افتاده داشت که این‌ها نشانه مدرنسیم است و نباید استفاده کنیم.

* شما یک وقتی جریان اصلاح‌طلب را نقد می‌کنید، اشکالی ندارد و خوب است، یک عده‌ هم اصولگرایان را نقد می‌کنند و بسیار خوب است اما هتاکی و حرمت‌شکنی هرگز نقد نیست. در گذشته یک‌بار آقای مخملباف درباره زندگی خودش در یک جلسه خصوصی توضیحاتی ارائه کرد و یک بحثی را درباره مادرش بیان کرد. من هر چه به آقای نصیری گفتم که این حرف در جلسه خصوصی بیان شده و درز پیدا کردن آن خلاف اخلاق است، شما یک موضع و نقدی را به نسبت به آقای مخملباف نسبت به کارهای هنری دارید، اما نباید به مادر او پرداخته و در روزنامه منعکس کنید، غلی رغم تذکر جدی که به ایشان داده شد، این مطلب را منعکس کرد.

11

حسین نورانی‏‌نژاد/ قائم‌‏مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت

* مرور یکی از اتفاق‌های اخیر برای شناخت فضای سیاسی کشور خالی از لطف نیست. چند روز پیش آقای مهدی نصیری در مصاحبه بی‌بی‌سی فارسی پیشنهاد شاذ «جبهه‌ای از شاهزاده تا تاجزاده» داد. شاذ از آن جهت که قرابتی بین این دو در جزء و کل سیاست نیست. از تبار و خاستگاه که بگذریم، یکی استقلال از دولت‌های خارجی را اصل می‌داند و دیگری در پی تجمیع نیروهای خارجی علیه حاکمیت با هدف قدرت گرفتن خودش است.

* یکی در پی گذار به دموکراسی است و دیگری در پی گذار به خودش. اساساً طبیعی است که ائتلاف با «شاهزاده» معنایی ندارد جز پذیرش سروری شاهزاده و حداکثر یافتن جایی ذیل دم و دستگاه او. شاه که با کسی فالوده نمی‌خورد. کما اینکه در پی تلاش برای مصادره اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شعارهای سلطنت‌طلبانه حتی در شکل واکنشی داده نشد، اما رضا پهلوی با عده‌ای دیگر شورایی ائتلافی درست کرد که به چند ماه نکشیده برچیده شد.

* به هرحال، این پیشنهاد عجیب از جانب آقای نصیری داده شد. پیشنهادی که برای یک برانداز که تنها به «گذار از» با هر هزینه‌ و هر سرانجامی فکر کند شاید معنادار باشد، اما برای آنکه «گذار به» و چگونگی آن را اصل می‌داند، نمی‌تواند معتبر باشد.

* آقای نصیری که عضو هیچ جریان سیاسی خاصی محسوب نمی‌شود که آن مجموعه را در مظان اتهام و پاسخگویی قرار دهد. پس این همه موضع‌گیری و مصاحبه‌ها و یادداشت‌های قطاری که با شدت و حدت خاصی هم بیان می‌شوند، به چه معناست؟ به‌خصوص که حاصل این هیاهو چیزی جز جدی کردن این ایده و مشابه آن در آینده نیست. اما به نظر می‌رسد که این محاسبات در موضع‌گیری‌ها ملاحظه نشده است.

* می‌توان پذیرفت که برخی افراد در نتیجه فضای شکل‌گرفته در این باره ورود کرده و حرفی زده باشند. اما نوع ادبیات به‌کاررفته و غلظت آن و تعداد زیاد مواضع، با عرض پوزش از بسیاری از افراد محترمی که در این باره ورود کردند، نشان از نوعی انجام وظیفه و ریاکاری سیاسی دارد. شاید بیان غیرمستقیم اما روشن تاج‌زاده که در پی این هیاهوها و بعد از ملاقات هفتگی با خانواده، فایل صوتی مناظره‌اش با مراد ویسی در نقد سلطنت‌طلبی را بازنشر و در کانالش دیده شد، نمونه‌ای از یک واکنش کافی باشد.

12

سید عبدالجواد موسوی/ روزنامه نگار اصلاح طلب

تحلیلی که من بر اساس شناختم از مهدی نصیری دارم. او هر پروژه ای را که در این سال ها کلید زده از عدالتخواهی تا دشمنی با فلسفه و عرفان، و عصر حیرت، خیلی زود به نقطه جوش رسانده. یعنی در همه این موارد تا ته خط رفته. روزی هم که شروع کرد به انتقادهای بی پروا و صریح از حاکمیت، من و چندتن از دوستانی که او را تا حدودی می شناختیم حدس می زدیم کار به این جاها بکشد. فعلا در نقد تئوری اتحاد شاهزاده و تاجزاده چیزی نمی گویم جز این که این تئوری زاییده آن شتابِ منحصر به فرد است.

13

روزنامه سازندگی/ رساانه اصلاح طلب

* مهدی نصیری در سال‌های اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنت‌طلب تغییر داد و با راه‌اندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را می‌شناختند، حیرت‌انگیز بود. کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را می‌خواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریش‌هایش خرده گرفت و او را از دایره حزب‌الله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغه‌ای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.

* اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بی‌آنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیف‌تر از آنچه نصیری می‌نوشت، بازداشت و دادگاهی می‌شدند. حال وی بی‌هیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی، رضا پهلوی را شاهزاده می‌خواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی می‌نشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن می‌گوید و خواهان یک اتحاد نامقدس می‌شود. آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سال‌ها در حصر است، سخن می‌گویید؟ شما آیا نماینده جمهوری‌خواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شده‌اید؟ تاج‌زاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمی‌ماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنت‌طلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟

14

روزنامه فرهیختگان/ رسانه اصولگرا

* در نگاه اول مشخص است نصیری دیگر توان فکر کردن یا ایده تازه‌ای به همراه ندارد و سرخورده از وضعیت فعلی به رادیکالیسمی تند روی آورده است. قرار دادن پهلوی و تاج‌زاده دقیقا همان پازلی است که برخی از رسانه‌های حکومت هم سال گذشته به آن اشاره داشتند و حالا نصیری آن را به‌صراحت بیان می‌کند و به‌وضوح مشخص می‌کند همایش آینده ایران دقیقا طراحی و پازل دستگاه‌های غربی برای براندازی بوده است. آنچه رسانه‌های حکومت بیان می‌کردند فقط یک تحلیل نبوده و کاملا مصادف است با صحنه‌ای واقعی؛ چراکه یکی از سخنرانان اصلی آن جلسه مهدی نصیری بوده است.

* اما به نظر بحث نصیری دارای فرامتن پراهمیتی است. نصیری در واقع با زدن چنین حرف شاذی نشان می‌دهد که اپوزیسیون ایران نه از شکست‌های گسترده در سال‌های اخیر بلکه از تحولات جهانی که در حال شکل‌گیری است هم حیرت‌زده شده‌اند و نمی‌دانند چطور خود را از وضعیت به‌شدت سختی که در آن قرار گرفته‌اند نجات دهند.» واکنش تند و انتقادی چهره‌های شناخته‌شده اصولگرا و اصلاح‌طلب به سخنان نصیری و خط جداکننده‌ای که خیلی پررنگ روی این مرز کشیدند، نشان از تمیز دادن خط‌مشی چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلبی و اصولگرا از آنچه نصیری در خیال خود می‌پروراند، دارد و به او گوشزد می‌کند با چنین سخنانی نمی‌تواند برای خود یار بخرد و هم‌تیمی جذب کند و حالا باید دید سریال سرنوشت این نواپوزیسیون تازه‌مهاجرت‌کرده از کشور تا کجا ادامه خواهد داشت.

15

روزنامه جوان/ رسانه اصولگرا

* مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد.

* نصیری عین اصلاح‌طلبان است، بلکه خود اصلاح‌طلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرف‌های پشت‌صحنه را که از او می‌پسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام می‌آموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارش‌شده تاج‌زاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیده‌اید و یک به‌یک به صحنه می‌آیید و نصیری را تکفیر می‌کنید. اما مگر می‌شود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامه‌نگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر می‌کنید خودتان را تکفیر می‌کنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.

* سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود می‌برند و به اردوگاه اصلاح‌طلبی می‌زنند. نمی‌دانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمی‌کردند که از آن دولت و حمایت‌ها به جایی برسند که اکنون حرف مشترک‌شان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری به‌تعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!

16

روزنامه صبح نو/ رسانه اصولگرا

* سخنان مهدی نصیری در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی واکنش برانگیز شده است. او در این مصاحبه از ضرورت اتحاد اپوزیسیون جمهوری اسلامی سخن گفته؛ یعنی اتحاد شاهزاده با تاج‌زاده. جمهوری‌خواهان با هواداران سلطنت. این سخنان چندان قابل نقد نیست، نه از آن باب که سخن بسیار دقیق و فکر شده‌ و ایده‌ای است که از عطاری هیچ‌کس جز عطاری نصیری نمی‌توانسته بیرون بیاید، نه از تاج‌زاده که از شاهزاده تا مسیح هم نتوانستند چند ماهی دور یک میز بنشینند و امروز به یکدیگر فحش‌های مثبت ۱۸ می‌دهند. بنابراین امتناع این ایده از روز روشن‌تر است. و باز نه جای تعجب که نصیری چنین سخنانی را بر زبان رانده که جای تعجب نیست؛ چراکه مسیر هر فرد رادیکالی، افتادن در چرخه رادیکالیسم است.

* باید مسیر طی شده و جریان روشنفکری ایرانی نقد شود که امروز مهدی نصیری در این نحله خود را قرار داده است. نقد روشنفکران نه از باب غرض با این جماعت، بلکه از فرط بیگانگی است که با جامعه دارند و رؤیاهایی که این‌ها در دویست سال اخیر به جای فکر، ایده و اندیشه پیشرفت به‌عنوان جنس بنجل به مردم ایران فروخته‌اند و به جای پیشرفت و توسعه برای مردم ایران، وضعیتی ایجاد کردند که بعد از دویست سال دوباره ایده بازگشت به وضعیت دویست سال گذشته را تئوریزه می‌کنند.

* روشنفکر ایرانی ۲۰۰ سال است که اسیر این توهم است، از مردم سخن می‌گوید؛ اما فهمی از مردم ندارد. روشنفکر ایرانی که علیه سلطنت شورید و امروز دوباره به سلطنت رسیده است. زمانی مخالف شهر بود و زندگی در روستا را تئوریزه می‌کرد و امروز مقلد غرب و مدرنیته شده است.


۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901698

دیگر خبرها

  • معلمان الگوی خوبی برای دانش آموزان باشند
  • فهرست نامزدهای اصولگرا برای دور دوم انتخابات مجلس در تهران
  • لیست «ائتلاف امناء» برای دور دوم انتخابات مجلس در تهران اعلام شد
  • مهدی نصیری; زیر تیغ اصلاح‌طلبان و اصولگرایان/ توهم یا شوخی یا پروژه هدفمند؟! +جدول
  • مجری جنجالی صداوسیما به اصلاح‌طلب و اصولگرا رحم نکرد: حرامید! +تصویر
  • مجری صداوسیما: اصلاح طلبی نطفه‌اش حرام است و اصولگرایی لقمه‌اش!
  • روایت سلیمی نمین از تندروهای مهدی نصیری / او تا نقطه سقوط کامل پیش خواهد رفت / اصلاح‌طلبان پرچم‌داری او را نخواهند پذیرفت
  • (ویدیو) تعریف متفاوت محسن هاشمی از فائزه، مهدی و میرحسین موسوی
  • رژیم صهیونیستی پاسخ پیشنهاد حماس را با اصلاحات به مصر داد
  •  واکنش اصلاح‌طلبان به سخنان نصیری درباره اتحاد شاهزاده و تاجزاده؛ تکرار یک شوخی بی‌مزه است | ارتباطی به جریان اصلاحات ندارد | واقعا یک توهم است